پروفسور بسیار دانا شیشهی عینکش را پاک کرد و گفت: «این هیولا یک حیوان نادر است. حیف است که بمیرد!»
ژنرال که به پروفسور خیلی احترام میگذاشت فریاد زد: «این حیوان برای ارتش ما یک امتیاز بزرگ است! با قدرت هیولا میتوانیم ارتش دشمن را شکست بدهیم. آتشی که هیولا از دهانش بیرون میدهد بیشتر از آتشپرتکنهای ماست. من او را آموزش نظامی میدهم.»
آیا این حیوان بزرگ واقعاً خیلی ترسناک است؟ یا ممکن است دوستانه در کنار مردم شهر زندگی کند؟