ماجراهای مگسی ویززز و سرمگس 6/ هورااا سرمگس!
,سَرمگس و ویز رفتند فوتبال بازی کنند.
مربیشان گفت: «برای بازیِ بزرگمان یک بازیکن کم داریم.»
ویز گفت: «سَرمگس میتواند بازی کند.»
مربیشان قاهقاه خندید: «مگسها که نمیتوانند فوتبال بازی کنند.»
بیشتر بخوانید!