بن دستش را بالا برد: «من مثل شیر میآم.»
ویسلی دستش را بالا برد: «من دهنم بوی شیر میده.» چپچپ به بن نگاه کرد. آهی کشید و گفت: «خیلی خب. من هم با شما همراه میشوم. اما بهتون هشدار میدهم، اگر من زندهزنده خورده شدم، شما دو نفر شخصاً مسئولید.»
من عاشق ❤داستانایی اینجوری هستم که هیولایی مردم رو به وحشت میندازه و کسی هیولا رو میکشه شما خیلی زحمت میکشین براتون آرزو میکنم همیشه سلامت وشاد باشید
کتاب جالبی هستش؟
دیگر کتاب کودک و نوجوان تولید نمی کنید که نشر برج را ساختید
سلام ببخشید من می خواسم بدونم مجموعه ی بنجامین هیولاکش ترسناکه؟
جلد دوم در چه مرحله ای است؟
جلد دوم كي مياد
سلام خنده داره؟
سلام چه کتاب خیلی خیلی جالبی کی میاید چند جلد داشت