«آدم وقتی میفهمه که عشق فقط تو سینهی خودش نیست بیقرار میشه!»
توپاز بود. روبهرویش ایستاده بود.
این کتاب برگرفته از حکایت «یک کنیز و دو برادر» از کتاب هزار و یک شب است. هزار و یک شب روایت صدها قصهی تو در توست که طی بیش از هزار سال جمعآوری شده و بارها و بارها تغییر کرده است. سولماز خواجهوند، قصهی دلدادگی توپازخان و انیسه را از دل این قصهها بیرون کشیده و با نثری شیرین در قالب داستانی دلانگیز با چاشنی طنز بازآفریده است.
سلام استاد توی گروه سنی فکر کنم یک اشتباهی شده نوشتید ۱۶ تا ۱۲۰ سال.... اگر خواستید اصلاحش کنید راستی بابت این مجموعه ی عاشقانتون هم ممنون خیلی وقته میخونمشون
سلام...من این کتاب رو خوندم...خیلی زیبا نوشته شده بود ولی من هرچقدر چند سطر آخر را خوندم متوجه پایان داستان نشدم!!!؟؟