يک شب جورجيای غمگين مجسمهی اسب بالدارش را بغل میکند و به خواب میرود. اما صبح روز بعد، او در دوران رنسانس و شهر رمورا چشمهايش را باز میکند. جورجيا در همان ابتدای ورود، با پائولو، مربی اسبها، و پسرش آشنا میشود، پائولويی که خودش يک استراواگانته است.
بهزودي مسابقهی اسبدوانی مهمی برگزار خواهد شد، مسابقهای که پائولو و همپيمانانش بيستوپنج سال است در آن برنده نشدهاند.
جورجيا در يکی از حساسترين روزها براي اهالی شهر از آنجا سر درآورده است. بهزودی مسابقهی اسبدوانی مهمی برگزار خواهد شد، مسابقهای که پائولو و همپيمانانش بيستوپنج سال است در آن برنده نشدهاند. اما حالا بهخاطر تولد اسبی استثنايی اميد آنها را برای برندهشدن بيدار کرده است. اما خانوادهی قدرتمند دیکيميچي میخواهند هرطور شده باعث باخت آنها شوند. جورجيا در فضايی از دسيسههای پشت پرده و جادو گرفتار شده است..
رمانی نفسگير و هيجانانگيز از مجموعهی استراواگانزا که بهتآور و لذتبخش است.
وایییی😍🤩🤩🤩🤩🤩 کی انتشار میشه ؟😍🥰🤩
سلام.این کتاب کی میاد من خیلی وقته منتظرمجلد اول رو خوندمو خیلی دوسش داشتم.