ناخدا ریشآتشی ۲/ دزد آبزیرکاه دوستداشتنی
,تامی، جو و ميلتون با هم از پلهها پايين رفتند تا توی کلاس استراحت کنند.
تامي پرسيد: «خب، بگين ببينم، واسه تعطيلات چیکار کردين؟»
جو گفت: «يک کوهنوردی ترسناک داشتم، رفتم با کوسهها غواصی کردم، راهرفتن روی طناب رو ياد گرفتم، از يک رودخونهی پُر از کروکوديل رد شدم. بعد از همهی اينها حسابی استراحت کردم. من و بابا و مامانم يک تعطيلات ماجراجويانه داشتيم.»
بیشتر بخوانید!