دیوید بیدزایکی

دیوید بیدزایکی

نویسنده،  تصویرگر
من ديويدم. پدربزرگ و مادربزرگم حدود صد سال پيش از لهستان به آمريكا آمدند. من هم توی آمريكا به دنيا آمدم. يكی از مهم‌ترين كارهای زندگی‌ام، اين بود كه توی چهار‌‌سالگی بدون چرخِ كمكی، دوچرخه‌سواری ياد گرفتم. با دوچرخه‌ام همه‌جا می‌رفتم و خیلی دوستش داشتم. همیشه عاشقِ نقاشي‌كشيدن بودم. برادرم، «باب» نقاشی‌كردن را بهم ياد داد. برایم يک صورت كشيد. اولين صورتی كه خودم كشيدم، شکل آدم‌فضايی شد. ولی تمرين كردم و تمرين كردم تا توانستم قشنگ نقاشی کنم. اين تمرين‌ها بعضی‌وقت‌ها به دردسرم می‌انداخت. چون هميشه و همه‌جا مشغول نقاشی‌كردن بودم. بعد هم رفتم دانشگاه و آنجا هم نقاشی خواندم. كم‌كم برای نقاشی‌هایم قصه هم ‌نوشتم. الان ازدواج كرده‌ام و سه تا بچه دارم. همه‌ی بچه‌هایم نقاشی‌كردن را دوست دارند، ولی فكر نكنم هيچ كدامشان بخواهند تصويرگر يا نويسنده شوند.